۱۳۸۷ خرداد ۱, چهارشنبه

گفتگو با محمود دولت آبادی؛ از ادبیات دل نمی کنم

طبقه بیست و یکم، تابلویی از پیکاسو و دری قهوه ای رنگ! اینها همه تصویرهای اولیه یک گفتگو با محمود دولت آبادی است، مردی که انگشت هایش شکل نوشتند و دود سیگارش حتی، کلمات انباشته شده در ذهنش را در فضا ترسیم می کند.

آدمها حرمت دارند. بعضی بیشتر. اما حرمت محمود دولت آبادی را باید جور دیگری نگه داشت. نه فقط به خاطر "گل محمد" کلیدر که در حافظه ادبی ما این جور زنده نفس می کشد، به خاطر عمری که این مرد برای نوشتن گذاشت تا بنویسد و نشان دهد تبار رنج دیده مردمی را که ماییم.

او از سرزمین غول های زیبا آمده است. همولایتی عطار و خیام و فردوسی و بیهقی و شاید برای همین، به این خوبی تبار کلمه را می شناسد و درک می کند.

گفتگو با محمود دولت آبادی بر سر ادبیات معاصر به درازا کشید. مصاحبه ای که گرچه روای دلتنگی های آقای نویسنده است، ولی فقط دلتنگی و نه خستگی.


Home     Link    

هیچ نظری موجود نیست: